یک بازی فلم سكس دختر جالب

نمایش ها: 88120
من درست بعد از فارغ التحصیلی ازدواج کردم ، نام او ناتاشا است. سبزه سکسی با خنجر تا بتوانید مختصراً او را توصیف کنید. قبل از او دو دختر داشتم که حدود یک سال با آنها قدمت کردم. با این حال ، به دلایلی ، فلم سكس دختر انتخاب من روی ناتاشا ، دختری با شخصیت از جنیفر لوپز افتاد. فکر می کنم سرنوشت من 180 سانتی متر قد دارم و همسرم 172 سانتی متر است - این چیزی است که فکر می کردم برای من قد بلند است. اما شما به همه چیز عادت کردید ، من آشتی کردم. با این حال ، به غیر از اندازه او ، من از اندازه کاسه او اشتباه گرفته شدم. معلوم می شود که وقتی نوجوان بود ، ناتاشا به مدت پنج سال درگیر در اسکیت سرعت بود و الاغ او به قدری بزرگ و قوی بود که حتی در ابتدا حتی من را دفع کرد. شنبه شب ، من و ناتاشا یک بار در خانه نشسته بودیم که آنتوکا ، دوست قدیمی من رسید. او یک بطری ودکا لیمو آورد که به سرعت کاملا خالی شد. ما به یکدیگر داستانهای مضحک و گاه فقط مبتذل گفتیم ، شوخی های مسموم. سپس چراغها را کم نور کردیم و دیسک را با تاخیر روشن کردیم. شروع کردیم به شکستن. ناتاشا در لباس شب سیاه بود و بسیار عالی به نظر می رسید. الاغ خوشمزه او به ضرب و شتم موسیقی چرخید. آنتوخا آنها را به رقص دیگری دعوت کرد و آنها به آرامی در تاریکی اتاق گردش کردند. نمی دانم آنتون به چه چیزی امیدوار بود ، اما در حین رقص ، او به طور تصادفی ناتاشا را به لباستان فانتزی لمس کرد. وقتی محورهای محور را روشن کردند ، آنتون با پشت خود به سمت من ایستاد و ناتاشا را جلوی من بست. در بازتاب دیدم که چطور گونه ای باسن او را گرفت و یاد او در دستش افتادم که گویی او را ارزیابی می کند و وزنش را می کند. در کمال تعجب ، ناتاشا حتی هیچ اشاره ای به نارضایتی نشان نداد ، که بسیار به من آسیب رساند. در واقع ، من یک فرد حسادت هستم و وقتی کسی که به همسر محبوب من نگاه می کند ، در ذهن خود زنا می کند ، آن را دوست ندارم. بعضی اوقات انواع خیالات محروم در ذهن من بر روی یک موضوع ابدی وجود دارد و من گناهکار هستم. اما با این اوصاف ، با همسر بهترین دوست خود: البته این ساده لوحانه است که باور کنیم که یک خانم ساز مانند دوست من ، که حتی با الکل گرم می شد ، به راحتی خواسته های شهوت انگیز خود را کنار می گذارد. خوب ، می فهمی بله ، اگر این همه هنوز روی سر مست باشد! من روحیه خشن داشتم اما نگاهی بهم نشان نداد. ما رقصیدیم و همه در یک صندلی جداگانه نشستند. آنتوکه ، کمی مردد ، به ناتاشا رفت ، که تمام مدت کمی از هم جدا شده بود و در کنار ما بود ، او را به دور کمر گرفت و از او گریم آسایش پیدا کرد. من به او پیشنهاد کردم كه جراحی پلاستیک روی صورت خود انجام دهد: با شكستن دندانها و برطرف كردن آنها ، فرم بینی را اصلاح كند. با این حال ، او به تهدیدات پاسخ نداد و فقط با خوشحالی چیزی را در گوشم زمزمه کرد. مدتی متحمل شدم که دیدم او با بدبختی با چشمان من تیراندازی کرد و تمام تلاشش را کردم تا از آنچه زمزمه می کند بخندد. سپس من هنوز نتوانستم تحمل کنم و او را به سمت من صدا کردم. چند ثانیه تردید ناتالیا تردید کرد ، پس از آن با اکراه در مسیر من قدم گذاشت. با این حال Antokha نمی خواست طعمه خود را رها کند. از روی صندلی بلند شد و دستش را گرفت و او را به سمت عقب کشید. گفتم: "ناتاشا ، گفتم بیا اینجا!" "خوب ، شما به من اجازه نمی دهید!" او به گناه و بسیار غیرقابل باور لبخند زد. سعی در شکستن آنتون او را در یک بازوی گرفت و او را روی لبه صندلی گذاشت. او لبخند زد و خود را بره ای بی گناه ساخت و گفت: "خوب ، شما ولاد ، برای بدگویی یک دختر چیست؟ شاید او نمی خواهد مرا ترک کند. آیا این حقیقت ناتاشا است؟ وی گفت: "ناتاشا نمی دانست که چگونه باید عمل کند و با کمرویی به او نگاه کرد ، سپس به من ، اما هیچی نگفت. او به طرف من چرخید و همسرم را مستقیماً با دستان خود دور کمر گذاشت. احساس می کردم صبوری می کنم. یک ترفند دیگر و من شروع به این حرامزاده می کنم! ناتاشا مستقیماً از بالای شانه راست من نگاه کرد و هنوز هم با لبخندی زیر لب لبخند زد: "یا او نه تنها با من می نشیند بلکه یک استریپتیز به ما نشان می دهد؟" پس از سؤال وی ، گفته می شود كه آنتون به طور اتفاقی کف دست خود را بر روی ران خود قرار داده و جوراب مشکی محكمی را پوشیده است كه لبه بالایی آن را می توان در زیر لباس عصر دید. مست ناتاشا چشم چشمک نمی زد. او بدون اینکه به من توجه کند ، ابتدا پاهای خود را با یک دست نوازش می کند ، سپس با دیگری ، بالاتر و بالاتر ... سپس او در زیر لبه باریک باند الاستیک جوراب هایش صعود کرد و آن را محکم کشید ، با مهربانی از من رها کرد و باعث شد پای همسرانم را سیلی بزنید. ناتاشا صمیمانه با چنین مبتذل خندید ، به نظر من شوخی کرد. سپس به سرعت کف دست خود را زیر لباس گذاشت