اختلاف فیلم سکسی زنهای تپل نظر

نمایش ها: 3467
نام من آندری است ، من 35 سال (اندازه 180) ، همسر من اوکسانا ، 33 سال دارد. او یک سبزه بلند (قد 165) با چهره خوب و سینه های زیبا در اندازه دوم نیست. این داستان از چند سال پیش اتفاق افتاد. یک روز ، شنبه عصر ، من به همراه همسرم از ساحل برگشتم و به طور غیر منتظره ، نه چندان دور از خانه ، برای ملاقات با دوست ارتشم اولگ اتفاق افتاد. با دوستی آشنا شد ، نام او وادیم بود. من و اولگ حدود 10 سال با همدیگر را ندیده ایم ، بنابراین با سؤالاتی شروع به بمباران یکدیگر کردیم. تصمیم گرفتیم در جایی بنشینیم و جوانان را به خاطر بسپاریم. من پیشنهاد کردم به ما مراجعه کنید اولگ و وادیم مخالف این موضوع نبودند ، و همسر من هم نبود. ما پسرش را نیز به خانه والدینش فرستادیم و فردا یک روز مرخصی بود. اوکسانا به خانه رفت و سه نفر به فروشگاه رفتیم. ما غذای لازم را خریداری کردیم - من ودکا ، یک زن یک بطری شراب قرمز ، میوه و غیره. وقتی به فروشگاه رفتیم ، همسرم موفق شد دوش بگیرد ، تغییر کند (او شلوارک و پیراهنی را پوشید و تاپی که کاملاً متناسب با شکل او بود) ) ، سیب زمینی ها را سرخ کرده و سالاد درست می کنیم. به طور کلی ، تقریباً همه چیز برای ورود ما آماده بود. آنها در یک میز نشستند ، در یک جلسه نوشیدند ، با دوستان ارتش. بیشتر ما با اولگ صحبت می کردیم ، اوکسانا و وادیم گوش می دادند ، بعد همسرم کمی خسته شد و او وادیم را دعوت کرد تا کمی رقص کند. من و اولگ بین اتاق و بالکن عبور کردیم. بعد از مدتی الكل تمام شد ، ما نوشیدنی خوبی داشتیم اما تصمیم گرفتیم ادامه دهیم. وادیم داوطلبانه به فروشگاه رفت و مهمانی ما ادامه داشت. مسئله ارتش به پایان رسید و ما به یاد آوردن راه رفتن از ارتش از طریق مجالس از طریق آشنایان متقابل شروع کردیم. هنگامی که آنها به زندگی شخصی او رسیدند ، اولگ کمی تعطیل شد ، اما بعد به من گفت که او از همسرش طلاق گرفته است. و او افزود که همه زنان ... و فقط یک چیز را در ذهن خود داشتند. من با او موافق نبودم. مکالمه ما مدتی سکوت کرد ، سپس ناگهان پرسید: "آیا مال شما تغییر نمی کند؟" سوال غیر منتظره بود و من حتی گیج شدم. ساکت شد من از پنجره به همسرم نگاه كردم كه با وادیم رقصید و به نوعی جوابش را ندادم كه مطمئناً "نه. پس از یك سكوت كمی اضافه كردم:" احتمالاً. "اما معلوم شد ... من به اوكانا نگاه كردم و ديدم كه دست واديم از كمر همسرش بر روي الاغش افتاده است. اوكسانا چيزي به واديم گفت ، سپس دوباره دستش را روي كمر شركا گذاشت. .دست وادیم به سمت پایین حرکت کرد.اکسانا آن را به عقب درآورد.این مدتی طول کشید ظاهراً اوکسانا از آن خسته شد و بعد از مدتی توجه خود را متوقف کرد.دست وادیم روی الاغ همسرم بود. اولگ اضافه کرد وی افزود: همه خانم ها چنین بوده اند و احتمالاً استثناء من نیست. من در سكوت به كسنیا نگاه كردم و جوابی ندادم ، تمام فكرهای من در ذهنم آمیخته شد .سپس او چیز دیگری را گفت. اولگ درست بود یا نه. و ناگهان پرسید: "چگونه می توانم دریابم؟" "در مورد چی صحبت می کنی؟" "درباره همسرش. من نمی توانم باور کنم که او به من تقلب می کند." آیا می خواهید بدانید؟ "" بله. اما چطور؟ اولگ نگاهم را دنبال کرد و همچنین فیلم سکسی زنهای تپل دست وادیم را دید ، حالا این فقط دروغ نیست ، او در حال حاضر باسن Ksenia را چروکیده است! شاید بهتر باشد که ندانیم؟ آن را از سر خود خارج کنید. بیایید یک نوشیدنی بخوریم. در حالی که من روی میز نشسته بودم ، فقط یک چیز وجود داشت که به آن فکر می کردم - چگونه می دانم؟ اما من نمی توانم به هر فکر. دفعه بعد که با اولگ در بالکن بودیم ، مکالمه دیگری را در این باره آغاز کردم: "آیا او بعد از کار می ماند؟" "بعضی اوقات. او در مدرسه کار می کند. شوراهای معلمان ، درسها ، بررسی دفترچه ، برخی جلسات - می توانید سعی کنید از این دعوی پیروی کنید. مدت زمان زیادی طول خواهد کشید. یک هفته با هزینه خودم می برم و دنبال می کنم. اما این کاری نمی تواند انجام دهد. "باید چکار کنم؟" با نگاهی به اوکسانا با وادیم گفت: "خب ، اکنون می توانید این کار را امتحان کنید ... تا آن را بردارید." "و ...؟" "خوب ... وقتی که او به همراه شوهر و ما پشیمان شده است ... پس از آن ... من برای لحظه ای فکر کردم و به بیرون پنجره نگاه کردم. اوکسانا گردن وادیم را با دستانش گرفت ، سرش را بر روی شانه خود ، استراحت کرد. چشمان بسته بود. وادیم چیزی را در گوشش زمزمه کرد ، دستان او قبلاً آنچه را که می خواستند انجام می دادند. یکی از آنها الاغ همسرش را خرد کرد ، دیگری به این موضوع اشاره کرد. "خوب ، من نمی دانم ... وقتی اولگ به پشت پنجره برگشت نگاه كرد ، گفت: "استدلال كنيم ، اگر او داوطلبانه لباس خود را از بين ببرد ، من برنده شدم. اگر نه ، پس شما. در همين زمان مي توانيد در مورد همسرتان چيز جديدي بدانيد. - اما ما درباره چه بحث مي كنيم؟" فورا یک جعبه ودکا. اگر چیزی مناسب شما نیست ، همیشه می توانید متوقف شوید. من فکر کردم این بحث از بین خواهد رفت. و شاید ، تحت تأثیر مست و تمایل به پیدا کردن غیر منتظره ، او پاسخ داد: - خوب ، من موافقم. اما فقط به ترسوها - همانطوری که شما میگویید. اما فقط یک شرط - ما را اذیت نکنید. "چه معنی است که مزاحم ما نشویم؟" می توانید یک دوربین بگیرید و هر آنچه اتفاق می افتد را ضبط کنید. مدتی فکر کردم که دیگر استدلالی وجود نخواهد داشت. اما میل به دانستن و میل به دیدن ، برخلاف عقل سلیم ، برنده شد! من رفتم ، دوربین را گرفتم و اوکسانا برهنه را با رقصیدن با اولگ تصور کردم. از این افکار شروع کردم به بلند شدن! روی میز نشستیم و کمی بیشتر نوشیدیم. اولگ و وادیم به بالکن و در مورد چیزی رفتند